مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آن زهرهای که حیدر شد مَحرم ظهورش گرم است قلب عالم از گرمی تنورش عـالـم که قـدر او را هرگز نمیشناسد با دستهای زهرا تقـدیر شد امـورش تسنیم نام زهرا، سرچشمه غدیر است کـوثـر اقـامه بـسـته بر دیـده نـمورش در خانهای که خورشید اندر شمارِ ذره است آتش کشیده دشمن بر "بسم رب نور"ش او طاهره است نامش؛ والاست احترامش سـیـلی زدنـد روی پـوشـیۀ طـهـورش دق کرد گوشواره، با داغ روی کـوثر جان داد روز محشر، با قصه عبورش ذکر قنوتِ دستش با ضربهای شکسته بسته است دستهای اذکار "یا غیور"ش عرش است بارگاهش؛ او بار شیشه دارد در هجمۀ حوادث زخـمی شده بلورش افـتاد سدره از پـا؛ آتش گرفت طـوبی یعنی خدای موسی میسوخت بین طورش |